پسرم از نفس افتاد، به دادم برسیدداد از این همه بی داد به دادم برسیدتشنه ام ؛شیر ندارم ؛چه کنم ؛حیرانمباید آخر چه به او داد به دادم برسیددیگر از شدت گرما و عطش همچو کویرچاک خورده لب نوزاد به دادم برسیدبوی آب و دل بی تاب و سپاهی بی رحمطفلی و این همه جلاد به دادم برسیدآب دامی ست که دلبند مرا صید کندوای از حیله ی صیاد به دادم برسیدبا پدر رفت و ندانم چه شده کز میدانشاه پیغام فرستاد : به دادم برسیدبارالها چه بلایی سرش آمد که حسینمیزند این همه فریاد به دادم برسیدآن کمان دار که تیرش کمی از نیزه نداشتگشته این قدر چرا شاد به دادم برسید, ...ادامه مطلب
رادمردی مهربان با دست های پینه داردر میان کوچه های شهر غربت رهسپارکیسه های نان و خرما روی دوش خسته اشکیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اشماه می گرید برایش چون دل ابر بهارنیمه شب ها لابه لای نخل ها گم میshy;شودچاه می داند دلیل گریه های ذوالفقاردر کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیلتا تکاند از سر دوش علی گرد و غبارچند سالی هست بعد ماجرای فاطمهلرزشی افتاده بر آن شانه های استوارقامت سرو بلندش در هلال افتاده استزیر بار رنج های تلخ و سخت روزگارجای رد ریسمان های زمخت فتنه هاسال ها مانده است بر دست کریمش یادگار***وحید قاسمی***, ...ادامه مطلب
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارستچه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست! اشتیاق تو مرا میrlm;کشد از خانه برونور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست! موقع آمد و شد، فاطمه جان! میrlm;بینمدیدهrlm;ی زینب تو مات در و دیوارست! به گواهی شب و، زمزمهrlm;ی مرغ سحراهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست روز در خانه، پرستار حسین و حسنمکمکم کن! که نگهداری شان دشوارست! یاد آن روز که با زینب تو میrlm;گفتم:دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست! چاه داند که به من، عمر چه ِسان میrlm;گذردقصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل منصدف چشم من از داغ تو، گوهر بارستژولیده نیشابوری, ...ادامه مطلب
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ :" ﭘﻠﯿﺪﯼ" ﻭ "ﭘﺎﮐﯽ " ﻭ "ﭘﻮﭼﯽ ."ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﯼ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽﮔﺸﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺗﻮ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ، ﻭﻭﺟﻮﺩﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻫﯿﺘﯽ ﻭ ﻫﯿﭽﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﯾﻦﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ .ﺗﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ "ﻫﯿﭽﯽ", ...ادامه مطلب
ﻭڵﺎﺕ ﺳﻪﺭﻓﻪﺭﺍﺯ ظاهر ﺳﺎﺭﺍﻳﻲ ﺋﻪێ ﻭڵﺎﺕْ ﺳﺮﻓﻪﺭﺍﺯﻡ ، ﺧﺎﻙ ْ ﭘﺎﻛﺖ ﮔﻪ ﻭﻫﻪﺭﻩ ﺧﻮﻩﺭﺋﻪڵﺎﺕ ﻭ ﺧﻮﻩﺭﻧﺸﻴﻨﺖ ﮔﻪﻧﺞ ْ ﻳﺎﻗﻮﻭﺕ ﻭ ﺯﻩﺭﻩ ﻫﻪﻡ ﺩﻩ ﺑﺎﺷﻮﻭﺭﺕ ﺧﻮﻩﺷﻴﻤﻦ ، ﻫﻪﻡ ﺩﻩ ﺑﺎﻛﻮﻭﺭﺕ ﻣﻪﺳﻴﻢ ﻭێﮋﻩ ﻭێﮋﻩێ ﺧﺎﻙ ْ ﭘﺎﻛﺖ ، ﺋﺎﺯ ْ ﺩڵ ، ﻓﺎﻡ ْ , ...ادامه مطلب
ﺑﻠﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﻳﻲ ﺳﺒﻜﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﻧﺮﻣﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻛﺎﺭﻭﻥ ﻫﻤﻲ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻧﺨﻠﺴﺘﺎﻥ ﺳﺎﺣﻞ ﻗﺮﺹِ ﺧﻮﺭﺷﻴــــﺪ ﺯ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺍﻓﻖ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻫﻤﻲ ﺭﻓﺖ ﺷﻔﻖ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻨﺒﺶ ﺁﺏ ﺷﻜﻮﻩِ ﺩﻳﮕﺮ ﻭ ﺭﺍﺯ ﺩﮔﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺩﺷﺘﻲ ﭘﺮ ﺷﻘﺎﻳﻖ ﺑﺎﺩ ﺳﺮﻣﺴﺖ ﺗﻮ ﭘﻨﺪﺍﺭﻱ , ...ادامه مطلب
ﻗﻄﻌﻪ " ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﯼ ﺷﺎﻩ ﭘﻨﺎﻫﻢ ﺑﺪﻩ " ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﯼ ﺷﺎﻩ ﭘﻨﺎﻫﻢ ﺑﺪﻩ ﺧﻂ ﺍﻣﺎﻧﯽ ﺯ ﮔﻨﺎﻫﻢ ﺑﺪﻩ ﺍﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﻠﺠﺄ ﺩﺭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻣﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻭ ، ﺭﺍﻫﻢ ﺑﺪﻩ ﺍﯼ ﮔﻞ ﺑﯽ ﺧﺎﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻗﺮﺏ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﭼﻮ ﮔﯿﺎﻫﻢ ﺑﺪﻩ ﻻﯾﻖ ﻭﺻﻞ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣ, ...ادامه مطلب
ﻭﻩﻫﺎﺭ ﻫﺎﺕ ﻭ ﺩڵﻢ ﭘﺎﯾﯿﺰْ ﺳﻪﺭﺩﻩ ﺩﻩﺭۊﻥْ ﺳﻪﺭﺩْ ﻣﻦ ﺩﺍڵﺎﻥْ ﺩﻩﺭﺩﻩ ﻟﻪ ﭼﯿﻤﻪﻥ ﮔﻮڵ ﺩﺭﺍێ ، ﻟﻪ ﻧﺎﺥْ ﻣﻦ ﺋﺎﺥ ﻭڵﺎﺕ ﺳﻪﻭﺯﻩﻭ ، ﺟﻪﺳﻪێ ﻣﻦ ﺯﻩﺭﺩْ ﺯﻩﺭﺩﻩ rlm;, ...ادامه مطلب
ﮐۊﻩﮔﺎﻥ ﻓﯿﻠﺴﻮﻭﻓﻪﯾﻞْ ﮐﻮﻭﮐﻦْ ﻓﺮﻩﺯﺍﻧﻦ ﺳﻪﺭێﯿﺎﻥ ﺭۊﺗﻪڵﯽ ﺗﺎﺷﻪ ﺭﯾﺸێﯿﺎﻥ ﭘﺮﭺْ ﭼﺮﻭﻭ ﺋﻪﻭﺍﻥ ﺯﺍﻧﻦ ﮔﻪﭖْ ﺩﻩﻭﺭﺍﻥ ﭼﻪﻧێ ﺭﺍﺳﻪ ، ﭼﻪﻧێ ﺩﺭﻭﻭ ! ﺳﻪ ﻋﯿﺪ ﺑﺎﻧﺎﻥ ﻣﺎﺳﯽ ﻭﻩ ﺳﻪ ﺭ ﮐﻪ ﻭﺗﺮ ﻭﻩ ﭘﺎ ﺋﺎﯾﻪ ﻡ ﻭﻩ ﺩﻝ ﺩﺍﻡ ﺩﺍﻡ ﺩﺍﻡ ﺋﺎﺥ ﮊﯾﺎﻥ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ rlm; , ...ادامه مطلب
میلاد شمس الشموس آقا امام رضا مبارک باد آن دم زندانیم بازدم جان شده؛ از قفس سینه ها همچون آه آمدم پیرهن یوسفم یا کفن یوسفم؟ بوی تن یوسفم کز دل چاه آمدم شاه پناهم بیده خسته ی راه آمدم... آه... نگاهم مک, ...ادامه مطلب
از ﺷﯿﺮﺧﻮﺍﺭﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﺧﻮﺍﺭﮔﺎﻥ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭﺗﺎﻥ ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻧﺘﺎﻥ, ...ادامه مطلب
ﻣﻦ ﻭ ﺩﯾﻮﺭﯼ ، ﻣﻦ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻭ ﭘﮋﺍﺭﻩ ﻣﻦ ﻭ ﻣﺸﺖ ﺷﻮﺍﺭ ، ﺑﯽ ﻫﺴﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻨﯿﺎﯾﯿﻮ ﺭﻭﮊﯾﻞ ﭘﺮ ﺳﻮﺯ ﺧﻮﺩﺍﯾﺎ ﺧﻪ ﻡ ﺩﯾﻪ ﻣﻪ ﻭ ﻫﻪ ﻡ ﺩﻭﺍﺭﻩ ﺧﻮﺩﺍﯾﺎ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﮐﺎﺭ ﻩ ﺧﻮﻩ ﯼ ﮐﺮﺩ ﭼﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﻭ ﺋﻨﺘﺰﺍﺭﯼ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﻩ ﯼ ﮐﺮﺩ ﺧﻮﺩﺍﯾﺎ ﺳﻪ ﺑﺮ ﻣﻪ ﺳﻪ ﺑ, ...ادامه مطلب
شعر زیبای جولای خدا از پروین اعتصامی ، شعر در ادامه مطلب ﮐﺎﻫﻠﯽ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﺴﺖ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺭﻧﺠﻮﺭ ، ﺍﻣﺎ ﺗﻨﺪﺭﺳﺖ ﻋﻨﮑﺒﻮﺗﯽ ﺩﯾﺪ ﺑﺮ ﺩﺭ ، ﮔﺮﻡ ﮐﺎﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﻡ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﻭﮎ ﻫﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺟﺰ ﺭﻩ ﺳﻌ, ...ادامه مطلب
تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن غم می رسد به وقت و وفا میدهد به دل, ...ادامه مطلب