زمستان است

ساخت وبلاگ

زمستان است

هوا سرد و کلاغِ پیر

روی شاخه میخواند

هجوم بادها و سوز دی ماه است ...

زمین آبستنِ دردی عظیم

از جنس دلتنگی ست

و دیگر هیچ برگی

روی شاخِ خشکِ بیدِ باغِ همسایه نمی رقصد

و از عطر خزان و برگهای سرخ و خوشرنگش نشانی نیست ...

صدای زوزه ی باد است

که میپیچد درون کوچه ای بن بست

و فریاد درختانی

که شلاق زمستانی

تن عریانشان را مینوازد گاه گاهی ...

زمستان است و لب های ترک خورده

و احساسی که در شبهای بی فانوس

یخ بسته ...

و من اینجا

میان این هجوم فصل دلتنگی

درون کلبه ای از جنس تنهایی

که دیوارش فریبِ پیچکِ همسایه را خورده

و درهایی که با زنجیر پیوسته

و فرشی از گل حسرت

و گلدانی که بی لبخند خشکیده

فقط با ذره ای از هیزمِ یادت

که آتش میکند برپا

دلم گرم است ...

و با یک جرعه از نامت

تهِ لیوانِ دلتنگی

سرم داغ است ...

و بیرون از من و یادت

زمین سرد است و

سرمای زمستان است

شهر شعور...
ما را در سایت شهر شعور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahresher5 بازدید : 116 تاريخ : جمعه 8 دی 1396 ساعت: 20:54