روزگاری،روزگاری

ساخت وبلاگ

روزگاری روزگاری داشتم، یادش به خیر

دوستان بی شماری داشتم، یادش به خیر

روز و شب سرمست و سرخوش، گردش دنیا به کام

در زمستان هم بهاری داشتم، یادش به خیر

دلبری زیبا کنارم بود، پاک و مهربان

در کنار او قراری داشتم، یادش به خیر

آن زمان دلواپسم می گشت چشمی گاه گاه

عاشق و چشم انتظاری داشتم، یادش به خیر

خشک و بی برگم من امروز و زمانی ای دریغ

چون درختان برگ و باری داشتم، یادش به خیر

همچو برگی خشکم و درچنگ توفان مانده ام

روزی از خود اختیاری داشتم، یادش به خیر

شعرهایم نیست در یاد کسی این روزها

شعرهای ماندگاری داشتم، یادش به خیر

رفته ام دیگر من از یاد تمام دوستان

روزگاری روزگاری داشتم، یادش به خیر

#جواد_داوری

شهر شعور...
ما را در سایت شهر شعور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahresher5 بازدید : 127 تاريخ : جمعه 11 فروردين 1396 ساعت: 3:18