شعر حضرت قائم

ساخت وبلاگ

بازآ که دل هنوز به یاد تو دلبر است
جان از دریچه نظرم ، چشم بر در است

بازآ دگر که سیه دیوار انتظار
سوزنده تر ز تابش خورشید محشر است

بازآ ، که باز مردم چشمم ز درد هجر
در موج خیز اشک چو کشتی ، شناور است

بازآ که از فراق تو ی غیب از نظر
دامن ز خون دیده چو دریای گوهر است

ای صبح مهر بخش دل ، از مشرق امید
بنمای رخ که طالعم از شب ، سیاه تر است

زد نقش مهر روی تو بر دل چنان که اشک
آیینه دار چهره ات ای ماه منظر است

ای رفته از برابر یاران " مشفقت "
رویت به هر چه می نگرم در برابر است

شهر شعور...
ما را در سایت شهر شعور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shahresher5 بازدید : 121 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1396 ساعت: 15:06